گفتم :«آقا محمود! اگه مردم تو رو فراموش کنن، این کوه ها فراموشت نمی کنن.» گفت:« چطور مگه؟» گفتم:« به دستور تو، سرباز های امام ، روی خیلی از قله های کردستان نماز خوندن؛ این تو بودی که کلمه ی اشهد ان لا اله الا الله و علی ولی الله رو در بیشتر این کوه ها طنین انداز کردی.» بچه ها مثل اینکه منتظر بودند کسی سر حرف را باز کند، همه شروع کردند به زدن حرف هایی از همین دست.
چهره اش نشان میداد که از این حرف ها خوشش نیامده. گفت:« ما بدون امام چیزی نیستیم؛ امام همه چیز را از خدا میدونن.» کمی مکث کرد و گفت:« از این حرف ها هم دیگه کسی نزنه وگرنه کلاهمون میره تو هم.»
سلام دوستان....
از این که به وبلاگ بنده حقیر سر زدید بسیار ممنونم.
در این وبلاگ نگاهی مختصر بر زندگی شهدا می اندازیم.
فقط و فقط میتوان گفت:(( شهدا شرمنده ایم.....))